آخرین پست 1396

ساخت وبلاگ
می‌خواهم کمی برایتان از چهرۀ امروزین دانشگاه تهران بگویم؛ و دقیقا چهرۀ آن. از خیابان انقلاب که بالا می‌آیی، سردر دانشگاه بسته است. از همان سال 98 است که بسته است. تنها روی ستونِ سردر، مهری قرمز رنگ از شهید سلیمانی با هشتگِ انتقام سخت دیده می‌شود. سردر را که رد می‌کنی به خیابان شانزده آذر می‌رسی که نخستین درب، دربِ حراست است. کیوسک کوچک حراست را تبدیل به کیوسک بزرگی کرده‌اند که جمعیتی دوبرابرِ آنچه را که قبلا جای می‌داد، می‌تواند جای دهد. کیوسک نو و تازه است و با آن میله‌های سبزرنگِ زنگ‌زدۀ درب حراست سازگاری ندارد. از در که وارد می‌شوی چندین تن تو را محاصره می‌کنند تا آشنایی و برادری خود را به آنان ثابت کنی؛ اما چهرۀ خود آنان آشنا نیست. من هیچ یک از تن‌های کنونی حراست را نمی‌شناسم. حراست را که پشت سر می‌گذاری، وارد راهروی درب شانزده آذر می‌شوی و پس از آن وارد راهروی اصلی دانشگاه. بنرهایی را روی تیرهای چراغ برق دانشگاه آویزان کرده‌اند. روی این بنرها نوشته است: « یک تکه از خودت را نگه دار برای روزهایی که هیچ‌کس را به جز خودت نداری.»، یا « بهترین آدم‌های زندگی همان‌هایی هستند که وقتی کنارشان می‌نشینی چایی‌ات سرد می‌شود و دلت گرم.» هنوز نمی‌دانی باید با این بنرها چه کار کنی و چرا جای این دست جملات در دانشگاه است که چهره‌ای تماماً ناآشنا، بدونِ پوشش حراست، تذکر پوشش و حجاب می‌دهد. اخیراً کسانی هستند که در دانشگاه تیکه و متلک هم می‌گویند. دور و اطراف را که نگاه می‌کنی دیگر نمی‌توانی تشخیص دهی که کدام یک از تن‌هایی که می‌بینی، تن‌های دانشگاهی هستند که بار دانشگاه را روی شانه‌های خود حمل می‌کنند. کتابخانۀ مرکزی را که رد می‌کنی، در میدان اصلی دانشگاه، موکبی برپاست که گاهی چای می‌دهد آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 19:00

سیستم بدن من اینگونه بود: سوز پاییز آمده و نیامده، سرمایی شدید می‌خوردم و بعد آن سرما، مرا تا آخر پاییز واکسینیه می‌کرد. امسال بار سوم است که سرمایی شدید می‌خورم. تقریبا در هر ماه پاییز یک بار سرما خورده‌ام. سرمایی که نگذاشته است حداقل دو سه روزی، قدم از قدم بردارم. گویی ترمزی را که خود هر از چندگاهی باید بکشم و نمی‌کشم؛ بدنم می‌کشد. بدنم طبق معمول ضعفش را زودتر و بیشتر از خودم حس می‌کند و خودش، خودش را تنظیم می‌کند. گاهی گمان می‌کنم علیرغم بخشندگی و بی‌دریغی طبیعت، که می‌بخشد بی‌آنکه بخواهد هیچ چرتکه‌ای بیندازد، طبیعت انتقام‌جو و کینه‌کش است؛ شاید در بخشیدنش چرتکه نیاندازد، اما حساب آنچه را به تو بخشیده است، می‌کشد. مانند زنی عاشق، حسود و کینه‌توز، تک‌تک جزئیات تو را می‌پاید و حتی انتقام نگاهی را می‌گیرد که می‌توانستی به او بکنی و دریغ کردی. این دورۀ زندگی من هم هرچه که باشد تمام می‌شود. دستِ‌کم امیدوارم که تمام شود. نمی‌دانم محتوای دورۀ بعدی چه خواهد بود. اما این را می‌دانم که تنم انتقام این سال‌ها را از من خواهد کشید. دیگر نمی‌توانم بیش از این از آن فرار کنم. دورۀ بعدی زندگی من هرچه که باشد، احتمالا چیزی است در جهت تن و با درکی از جهان تنانه؛ چه‌بسا هم با درکی تنانه از جهان. آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 14:44

من دلم‌ برای تو تنگ نمی‌شود. دلم برای تصویر خودم پیش تو تنگ می‌شود.‌این‌ دل‌تنگی هزاران بار دشوارتر و بی‌رحم‌تر است. این دل‌تنگی نشان از ردپای تو در من است. از اینکه به راستی چیزی از تو در من آمده است. از اینکه من پیش تو به گونه‌ای‌ بودم که هیچ‌جای دیگر نبودم. خودم بودم و خودم را دوست داشتم. ضعف‌هایم را دوست داشتم. یخ‌های وجودیم‌ آب می‌شد و جایش را گرمای صمیمانه تو می‌گرفت.من دلم برای تو تنگ نمی‌شود. دلم برای تصویر خودم پیش تو تنگ می‌‌شود. این دل‌تنگی هزاران بار دشوارتر و بی‌رحم‌تر است. این دل‌تنگی یعنی هرگاه که خودم را در آینه ببینم یادت خواهم افتاد. این دل‌تنگی یعنی دلم همیشه برایت تنگ خواهد ماند. آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 14:44

ای ماه بیا بیرونبیا نکن دلم رو خونتو لیلای منی و منم تو رو مجنونتو لیلای منی و منم تو رو مجنونهوا امشب چه تاریکه‌دلم مثل رشته باریکهبرو ای شب برو ای شبپسرکم‌ از تو ترسانه‌بچه‌م‌ کوچیکه‌ والابچم خوشگله والاهالالالا هالا لا لاهالالالا هالا لا لازمین سرده، زمان سردهروی من از رنج و غم زردهخدایا زندگی آخرهمش رنج و همش دردهدر این دنیا غمی دارماز غم چشمه نمی‌دانممن هرشب تا سحر با توفرزندم عالمی دارم... آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 14:44